امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر كرده است كه افطار كنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
همه بتهای فرا روی خودم میشكنم
چون نگارم نوهی ارشد آن بت شكن است
امشب آرامش من ذكر حسن باشد و بس
ایها الناس بدانید حسن عشقِ من است
این چه طفلیست كه ثانی رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مویش
بوی عطرش سبب طعنهی مشك ختن است
فطرس از حسرت دیدار رخش میسوزد
زیر لب زمزمهاش مدح چنین یاسمن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر كرده است كه افطار كنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
همه بتهای فرا روی خودم میشكنم
چون نگارم نوهی ارشد آن بت شكن است
امشب آرامش من ذكر حسن باشد و بس
ایها الناس بدانید حسن عشقِ من است
این چه طفلیست كه ثانی رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مویش
بوی عطرش سبب طعنهی مشك ختن است
فطرس از حسرت دیدار رخش میسوزد
زیر لب زمزمهاش مدح چنین یاسمن است
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط mehdi_jon
آخرین مطالب