شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نهبرای روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست کهنیومده , من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده...
روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم.
ومیخواستیم کارهای مفید کنیم ...اخلاقمونو تغییر بدیم ... بهتر باشیم...به جایی که میخواستیم برسیم و خلاصه چیزی که میخواستیم بشیم... ایناهمون حرفایی بود که برای روز نیومده (فردا) میزدیم .
اما وقتی که فردامیومد دوباره همه چیز مثل دیروز میشد و انگار که هیج تصمیمی نداشتیم برایخودمون... و همین طور روزها و فرداهای دیگه...
و اینطور بود که بزرگ شدیم .
بعضیهامون تو گذشته موندیم و حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته ای رو خوردیمکه باید انجام میدادیم و میرفتیم ... و به جاش بیراهه رو انتخاب کردیم .
بعضیدیگه هم بعد از کیش و مات شدن ; دوباره بازی درست تری رو با دقت و پیشبینی کردن شروع کردیم تا اشتباههای گذشته رو جبران کنیم ...
...و بعضیدیگه هم (به خیال خودمون) فکر کردیم دیگه هیچی فایده نداره...حتی جبران!اما یادمون رفت که " انسانی برنده ست که تو بازی زندگی بعد از شکستشدوباره بلند شه و شروع کنه! شروع..."
...و اینطور می شه که آدمبرای گذشته(فردای تموم شدش) دلتنگی میکنه که ای کاش اون فرداها رو به خوبیتموم میکرد و زود تر به خواسته های خوب زندگیش میرسید و "دوباره میگههنوز هم دیر نیست! فردا های زیادی هست که هنوز نیومده ! "
...وبه خودمون میگیم : امروز فرداییست که دیروز منتظر آن بودی پس از دستش ندهتا همانند قبل افسوس بخوری و آن را بر باد رفته ببینی...هنوز فردایی هستکه از دستت نرفته!
پس این حرفو رسمی تر و عادلانه تر برای خودمون و تو گوش دیگران زمزمه می کنیم :
"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست آن را درست بپیماییم "
برگرفته از ...راه نرفته.....
نظرات شما عزیزان: